سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوگند به آنکه جانم در دست اوست، برتر از بردباری با دانش چیزی باچیز دیگر گرد نیامد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 85 اسفند 17 , ساعت 12:19 عصر

 

مورخین نوشته‏اند: ابو طالب بعد از سفر به شام و داستان بحیرا دیگر سفر تجارتی نکرد و بیشتر به حفاظت و تربیت رسول خدا(ص)همت می‏گماشت، و در محافل بزرگان قریش و کارهای اجتماعی او را با خود می‏برد، در اجتماعات او را شرکت می‏داد و احیانا با او در کارها مشورت می‏کرد و حتی نقل شده که در جنگهایی که گاه گاه اتفاق می‏افتاد و به عنوانی پای قریش به جنگ کشیده می‏شد، آن حضرت را با خود می‏برد - که از آن جمله شرکت آن حضرت را در جنگهای فجار ذکر کرده‏اند که برای ما از نظر تاریخی صحت آن به اثبات نرسیده و بلکه مورد تردید و شبهه است (1) - .

و چنانکه از خود آن حضرت نقل شده و مورخین نیز نوشته‏اند: در این خلال چند سالی هم چوپانی کرد و گوسفندانی را که از پدر و مادرش بدو رسیده بود و یا از کسان نزدیکش بود به دره‏های مکه می‏برد و می‏چرانید و این خود وسیله دیگری برای پرورش روح و اجتماع قوای فکری و آماده ساختن خود برای هدایت و رهبری مردم در آینده بود.

زیرا محیط صحرا و بیابان برای آن حضرت که به دنبال جاهای خلوتی می‏گشت تا بهتر بتواند فکر و تامل در کارها بکند محیطی آماده و مهیا بود و پرورش گوسفندانی که بی دفاع‏ترین چهارپایان و ناتوانترین بهایم هستند تاثیر زیادی در قلب و روح وی برای تربیت افراد انسان و رهبری فرزندان آدم داشت. و از همه بالاتر آنکه وسیله و فرصت‏خوبی بود تا از آن محیط شرک و آلوده به انواع مفاسد، فحشا، گناه، ظلم و بی عدالتی به محیطی آرام و دور از این مفاسد پناه برده و در آن زمانی که نمی‏توانست عملا با آنها به مبارزه برخیزد و قدرت این کار را نداشت‏به بیابان برود تا آن مظاهر فساد و مناظر رقتبار را نبیند.

و اینکه برخی از نویسندگان مسیحی در اینجا نیز نوشته‏اند که‏«در دوره‏ای از عمر که اطفال دیگر، تمام اوقات خود را صرف بازی می‏کنند محمد خردسال مجبور شد که تمام اوقات خود را صرف کار برای تحصیل معاش نماید آن هم یکی ازسخت‏ترین کارها یعنی گله‏داری (2) »علتی جز همان که در صفحات قبل گفتیم یعنی غرض ورزی و یا بی اطلاعی ندارد، زیرا همان گونه که گفتیم آن حضرت برای کسی گوسفند نمی‏چرانید و اجیر کسی نبود و گوسفند چرانی برای آن حضرت وسیله سرگرمی و پناه بردن به محیط آرام بیابان و فکر و تجمع حواس بیشتر بود.

باری دیدنیهای سفر تجارتی شام و پس از آن ورود در اجتماعات قریش و مشاهده رفتار آنها و اطلاع از جنگ فجار و کشت و کشتارهای بیهوده و شنیدن قصاید افتخار آمیز شعرای نامی عرب در بازارهایی که به مناسبت اجتماعات و فصول در جاهایی مانند«عکاظ‏»و جاهای دیگر تشکیل می‏شد در روح کنجکاو رسول خدا(ص)که پیوسته از عادات زشت و تسلط جویانه قبایل عرب و مردم مکه رنج می‏برد اثر عمیقی می‏گذارد و او را برای مبارزه با این همه اخلاق ناپسند که گریبانگیر اجتماع شده بود آماده می‏ساخت.

بیشتر دوست می‏داشت تنها باشد و فکر کند و به اسرار و رموز زندگی و خلقت واقف شود و تا جایی که می‏توانست‏با عادات ناپسندی که می‏دید مبارزه می‏کرد و اشتباهات اطرافیان را به آنها گوشزد می‏نمود، در برخورد با مردم همیشه با مهربانی و خوش خلقی رفتار می‏کرد، هرجا طرف معامله و داد و ستدی قرار می‏گرفت جانب حق و عدالت را کاملا مراعات می‏کرد و عملا راه و رسم زندگی صحیح انسانی را به مردم می‏آموخت.

از همه بالاتر امانت و صداقت عجیبی بود که در زندگانی آن حضرت وجود داشت و در زندگی اجتماعی و برخوردها از او مشاهده می‏شد، هیچگاه در خلوت و جلوت، در هیچ امر مالی و غیر مالی، در معاشرت با مردان و زنان، کوچکترین انحراف اخلاقی و خیانتی از او دیده نشد تا آنجا که هنوز سنین جوانی و دوران طوفانی زندگی را پشت‏سر نگذارده بود و شاید بیش از بیست‏سال از عمرش نگذشته بود که به‏«محمد امین‏»معروف شد و مردم مکه این لقب پرافتخار را به او دادند و هر کجا او را می‏دیدند به همدیگر نشان داده و می‏گفتند: - امین آمد!

حسن اخلاق و امانت و صداقت رسول خدا(ص)تدریجا زبانزد خاص و عام و نقل مجلس مردم در هر کوی و برزن گردید و آن حضرت را محبوب مردم مکه گردانید، و همین جریان سبب باز شدن صفحه جدیدی در زندگی آن بزرگوار شد و یکی از اسباب و علل ازدواج آن حضرت با خدیجه بود.

 

منبع:www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCACA1.HTM



لیست کل یادداشت های این وبلاگ